​​آماندا ایورت ( Amanda Evert )


◹ پروفایل 👩🏻‍🦳🖤◸

وضعیت: زنده / جنسیت: مونث / رنگ چشم: آبی / رنگ مو: بلوند (طبیعی/روشن تر رنگ شده) / ملیت: آمریکایی / حرفه: فیلسوف مابعدالطبیعی / خانواده: لیسا (خواهر)، ویلیام (برادر)، استفن(برادر) / وفاداران: لارا کرافت (دوست بچگی)، جاکلین ناتلا (موقتا)، هیولای زوری / دشمنان: ناتلا، همزاد لارا / به تصویر کشیده شده توسط: کت سوسی


◹ آماندا ایورت تا قبل از حادثه پرو  دوست صمیمی لارا کرافت بود. او فیلسوف مابعدالطبیعی و شیفته جستجوی حقیقت بود که اغلب رویای اکتشاف حقایق فراموش شده درباره دانسته های عرفانی دنیا را به وسیله علم مدرن داشت. او ضد قهرمان اصلی بازی Tomb Raider: Legend و دومین ضدقهرمان بازی Tomb Raider: Underworld می‌باشد.◸


◹ اوایل زندگی ◸

آماندا همراه با هم دانشگاهی‌هایش و بهترین دوستش لارا کرافت برای سفری تحقیقاتی به پرو رفت تا دوستش را طی اکتشاف سبستم غاری که درباره آن سر به سرش می‌گذاشت را دنبال کند. با این حال، زمانی که Force Monster مرموزی شروع به کُشتن هم دانشگاهی ‌هایشان کرد، ماجراجویی لذتبخش آنها متوقف شد. آماندا و لارا در هنگام فرار، به بن بست رسیدند و در اتاق بزرگی گیر افتادند. آماندا سنگ شبح (Wraith Stone) را کشف کرد و با باور بر اینکه ممکن است در را باز کند سنگ را از دیوار کشید که باعث ناپدیدی هیولای نیرو شده و در را باز کرد. آنها تلاش کردند فرار کنند اما پای آماندا بین سنگ‌های سقوط کرده گیر کرد و او را از لارا جدا نمود. آب شروع به بالا آمدن کرد، لارا سعی کرد دریچه را بلند کند اما ظاهرا آماندا توسط سنگ‌های بیشتری محاصره شده بود و لارا چاره‌ای جز رفتن نداشت. آماندا به خاطر بهره برداری از قدرت‌های تاریک هیولای نیرو جان سالم به در برد و احساس خشم و دلخوری شدیدی نسبت به دوست سابقش در او شکل گرفت. او سبک جدیدی در لباس پوشیدن انتخاب کرد که تم گوتیک را منعکس می‌کرد، به همراه خالکوبی‌های بی شمار و نگرشی کاملا جدید. در مقطعی، او با جیمز روتلند دیدار کرد و این دو رابطه عاشقانه‌ای برقرار کردند. آماندا بعدها با جاکلین ناتلا آشنا شد و او را به دام انداخت. او از این آتلانتیسی به عنوان راهی برای کسب اطلاعات بیشتر درباره آوالون استفاده کرد و با وجود اینکه هنوز ناتلا را زندانی نگه داشته بود با او اتحادی ساختگی شکل داد. او از دانش و منابع ناتلا برای تلاش و کشفِ راهی برای رسیدن به آوالون استفاده کرد. آماندا به بولیوی رفت تا با استفاده از "Dais" به آوالون برسد که از بخت بدش لارا جلوی او را گرفت. سکو بدون کلید بی فایده بود و آماندا با هلیکوپتر گریخت تا کلید را، که شمشیری قدیمی و شکسته بود پیدا کند. او  روتلند را به غنا فرستاد تا قطعات شمشیر را گردآوری کند و خودش درصدد یافتن کلید Ghalali در خانه لارا در انگلستان شد که عنصر لازم برای تعمیر شمشیر بود. او دست خالی آنجا را ترک کرد و سپس به قزاقستان رفت تا قطعه شمشیر را از تسهیلات قدیمی شوروی بیابد. آماندا با گروهی از مزدوران وارد شد و دستور کشتار تمامی سربازان حاضر در پایگاه را داد. لارا او را پیدا و سعی کرد عذرخواهی کند اما آماندا نپذیرفت و به افرادش دستور داد نگذارند لارا آنها را تعقیب کند. لارا برتری یافت و دوباره کوشید تا چیزی که در پرو رخ داده بود را توضیح دهد که آماندا باز هم بی ادبانه نپذیرفت و سنگ شبح Wraith را را آویزان به گردنش به لارا نشان داد و توضیح داد چطور از سنگ استفاده کرده تا هیولای زوری را آزاد کند. او به لارا هشدار داد سر راه هیولا نایستد و سعی کرد تا تکه شمشیر را آزاد کند که لارا زودتر به آن رسید و تسهیلات در شعله های آتش گرفتار شد و هر دو به صورت جداگانه فرار کردند. آماندا بازی دیگر و به دنبال لارا و شمشیر تعمیر شده به بولیوی بازگشت و دستور داد مردانش به لارا حمله کنند. لارا شمشیر شاه آرتور را از جایگاهش کشید و افراد آماندا و روتلند را کشت. آماندا که بسیار خشمگین شده بود به Force Monster دستور داد برای تلافی لارا را به قتل برساند اما باری دیگر ناموفق بود و لارا توانست موجود را برای همیشه بکشد. لحظات آخر این آشوب آماندا با ضربه لارا بیهوش شد. لارا سنگ شبح (Wraith Stone) را ضبط کرد و در نهایت با Dais (سکو) روبرو شد. او با موفقیت از اکسکالیبور برای باز کردن دروازه استفاده کرد و با دیدن مادرش مبهوت شد و دریافت در حال تماشای گذشته خودش است. آماندا خطاب به آملیا گفت که باید همین حالا کلید را خارج کند یا اینکه دخترش می‌میرد. آملیا تردید نکرد و سریعا شمشیر را کشید و تماس قطع شد. لارا فهمید آماندا یکی از افراد مقصر در ناپدید شدن مادر او بود و خواستار این شد بداند مادرش کجاست. آماندا فاش کرد که مادر لارا در آوالون هست و لارا با زدن لگدی به او آنجا را ترک کرد.◸


◹ ترجمه با کمک شایان دوست عزیزم لینگ میلی 💛


◹ توم ریدر: دنیای زیرین ◸

بعد از نابودی Dais در بولیوی، آماندا سعی کرد راه دیگری برای رسیدن به آوالون پیدا کند و پس از تحقیقات گسترده، کشف کرد که این همان مکان دنیای زیرین نورس یعنی هلهیم می‌باشد. با همکاری ناتلا او در میابد که اگرچه نیاز به چکش ثور (میولنیر) هست، امکان آن وجود دارد راه دیگری وجود داشته باشد. آماندا برای به دست آوردن چکش می‌بایست هر دو دستکش ثور و کمربندش را به دست می‌آورد. تحقیقات او را به محل اولین دستکش، نیفلهیم، مکان دیگری از زندگی پس از مرگ در افسانه نورس که در دریای مدیترانه واقع شده بود کشاند. با این حال افراد او درست بعد از لارا کرافت که اکنون دستکش دست او بود سر رسیدند. آنها دستکش را از لارا گرفتند و به پایگاهشان که در حال حاضر یک کشتی بود بازگشتند. لارا سریعا آنها را دنبال کرد و طی مبارزه‌ای در کشتی یکی از افراد آماندا طی حرکتی ناشیانه باعث انفجار در کشتی شد و کشتی شروع به غرق شدن کرد. آماندا سعی کرد دستکش را بپوشد اما اندازه‌اش نبود و ناتلا به او گفت از آنجایی که لارا قبلا آن را پوشیده اکنون تنها با او سازگاری دارد و باعث خشم و دلهره آماندا شد. آماندا به وسیله نردبانی که از دریچه سقف آویزان شده بود به سرعت کشتی را ترک کرد و لارا را دید که از کشتی در حال غرق شدن خارج می‌شد و به این خاطر که او تنها راه رسیدن به هلهیم بود دستکش را برایش پرت کرد. آماندا با ناتلا همکاری کرد تا همزاد لارا را برای بازیابی سنگ Wraith و نابود کردن عمارت کرافت ایجاد کند. او بعداً در کشتی دیگری ظاهر شد و به آماندا خیانت کرده و او را از بالکن پرتاب کرد. سپس آماندا، لارا و ناتلا را تا مدار شمالگان، جایی که دروازه‌های هلهیم را باز کردند دنبال کرد. او با همزاد لارا که می‌خواست لارا را بکشد روبرو شد و با استفاده از سنگ Wraith به او حمله کرد. سپس به لارا گفت که جلوی ناتلا را که قصد دارد مار میدگارد را (که می‌تواند سمی مهلک آزاد کرده و عصر هفتم را به بار آورد) بگیرد؛ و داوطلب می‌شود همان جا بماند تا مانع آن شود که هیولاها لارا را دنبال کنند. بعد از اینکه لارا با موفقیت مار میدگارد را از بین برد، آماندا اظهار تاسف کرد که حتی با اینکه آنها دنیا را نجات دادند در تالار می‌میرند و متلکی درباره مادر لارا گفت. لارا برگشت تا ضربه‌ای به آماندا بزند اما با دیدن Dais دیگری متوقف شد. با وجود اینکه Dais آسیب دیده بود آن را با هم نگه داشتند و لارا از آماندا خواست که Dais را فعال کند. آماندا از اینکه لارا به او اعتماد داشت شوکه شد و Dais را فعال کردند و به نپال منتقل شدند. آماندا سنگ Wraith را شارژ کرد و لارا پرسید آیا کشتن او باعث می‌شود آنها مساوی (از نظر تلافی) شوند؟ و آماندا جوابی نداد و چرخید و دور شد و لارا را در اتاقی که مادرش را در آن از دست داده بود تنها گذاشت.

◹ پایان دیگر ◸

بعد از اینکه آماندا و لارا معبد را ترک کردند آماندا سعی کرد تا به وسیله یک سنگ لارا را بکشد اما لارا به زانوی او شلیک کرد. لارا کمی درباره اینکه آیا کار آمانده را تمام کند یا نه فکر کرد اما به جای اینکه این کار را انجام دهد قدم زنان دور شد و آماندای زخمی را پشت سرش در برف‌ها رها کرد. آماندا لارا را صدا زد و سعی کرد بایستد اما پای آسیب دیده‌اش مانع شد و افتاد. لارا اهمیتی نداد و او را رها کرد.

◹ توانایی‌ها ◸

⦁ آماندا بسیار باهوش بوده و احتمالا هوشش با لارا برابری می‌کرد.

⦁ آماندا با استفاده از سنگ Wraith می‌توانست Force Monster را کنترل کند یا با آن ادغام شود.

⦁ او همچنین می‌توانست قدرت استفاده از آن را بدون سنگ جذب کند.

⦁ حتی پس از کشته شدن Force Monster، با وجود اینکه به نظر می‌رسید محدودیتی در استفاده از سنگ وجود دارد، آماندا می‌توانست از این سنگ برای ایجاد انفجارهای انرژی، کشتن موجودات یا نابود کردن اشیاء مانع گذر از مسیر استفاده کند.


کانال تلگرام  @TombRaider