اسامی دیگر: سم، هیمیکو، ملکه خورشید / تولد: 1991 / وضعیت: زنده / جنسیت: مونث / رنگ چشم: قهوه ای / رنگ مو: مشکی / ملیت: اصالت ژاپنی-پرتغالی و ملیت آمریکایی / حرفه: مستند ساز، مترجم / وضعیت تاهل: مجرد / خانواده: هیسائو نیشیمورا (پدر)، آنتونیا نیشیمورا (مادر)، عمو (بی نام) / وفاداران: اعضای کشتی اندورنس / دشمنان: هیمیکو، برادری سولاری، سولاری پرستان، Las Serpientes Que Caminan، ترینیتی / به تصویر کشیده شده توسط: آردن چو، چیکو هیداکا
سامانتا نیشیمورا (Samantha Nishimura) که با نام سم نیز صدا میشود یک فیلمساز مستند/مترجم ژاپنی-پرتغالی و دوست صمیمی لارا کرافت است که در سفر کشتی اندورنس به یاماتای حضور داشت و به فیلمبرداری، کارگردانی و ویرایش میپرداخت. مادر او پرتغالی و پدرش ژاپنی است و اجدادش قبل از فروپاشی سلسله هیمیکو از یاماتای گریخته بودند.
اوایل زندگی
مادر سامانتا مدلی پرتغالی بود که وقتی با پدر سم آشنا شد در لس آنجلس مشغول به کار شد، پدر سم یک با نفوذ رسانهای از ژاپن بود. بزرگ شدن سم همراه با سفرهای بسیار در بینها قارهها بود. این موضوع اثری منفی بر رفتار او میگذاشت و اغلب در مدرسه غریب بود. سم بعدها به کالج دانشگاهی لندن رفت و تصمیم گرفت تا در زمینه فیلمسازی و به طور اختصاصی مستندسازی تحصیل کند. در آنجا به طور اتفاقی با لارا کرافت آشنا شد. با وجود این که این دو شخصیت متضاد هم داشتند اما آنها تبدیل به دوستانی عالی برای هم شدند. سم باعث شد تا لارا از درونگرایی خود بکاهد و به غیر از گذراندن وقتش در کتابخانه چیزهای دیگری را تجربه کند. در نقطهای این دو یک سفرهای مشترک را با هم آغاز کردند و حضور در مکانهای مختلفی از جمله کلیمانجارو، بلغارستان و دیوار بزرگ چین را تجربه کردند.
اعزام به یاماتای
وقتی لارا به عنوان ملوان ساده در اندورنس فعالیت میکرد سم روی برنزه کردن و حمام آفتاب تمرکز میکرد. جیمز وایتمن اندورنس را گرد هم آورد تا او را در سفری دریایی در جستجوی یاماتای همراهی کنند اما هنگامی که بودجه شوی تلویزیونی او تمام شد لارا از سم کمک خواست و سم توانست با کمک پول عموی خود برنامه را سرپا نگه دارد و خودش نقش فیلمبردار را ایفا کند. وقتی اندورنس توسط طوفان آسیب دید و شروع به غرق شدن کرد سم توانست خود را به ساحل برساند و حداقل یک روز را کاملا تنها بود. او با مردی که ادعا میکرد ماتیاس نام دارد آشنا شد و به او اعتماد کرد و مرد هم پای زخمی او را مداوا کرد. در بازگشت سم داستان هیمیکو را برای ماتیاس گفت و باعث شد او گمان کند سم کلید رهایی او از جزیره است. وقتی سم داستان را برای او میگفت لارا به کمپ آنها وارد شد و سم دوباره به داستان ادامه داد. لارا به خواب رفت و ماتیاس سم را ربود. لارا وقتی بیدار شد وحشت زده به دنبال سم گشت اما اثری از او یا ماتیاس نبود. خوشبختانه سم توانست رادیویی از یک نگهبان بدزدد و با لارا تماس بگیرد. سم به لارا التماس کرد کمکش کند و لارا او را آرام کرد و گفت به کمکش میاید. سم بعدا دوباره با لارا تماس گرفت اما متاسفانه تماس لو رفت و قطع شد. وقتی لارا سم را پیدا کرد او را بسته به توده هیزم یافت و ماتیاس را دید که قصد آتش زدن او را داشت. لارا از سایهها بیرون رفت و عضو سولاری که قصد آتش زدن را داشت با کمان زد اما مورد حمله دیگر اعضای سولاری قرار گرفت. ماتیاس توده را آتش زد و در کمال تعجب تند بادی قدرتمند آتش را خاموش کرد. ماتیاس اعلام کرد سم کسی است که آنها منتظرش بودند. لارا را خلع سلاح کردند و سم را دوباره از لارا جدا کردند. سم به تالار اصلی پایگاه سولاری برده شد. ماتیاس ابراز میکرد و باور داشت که این افتخار بزرگی برای اوست اما سم قبول نداشت. بعد از اینکه ماتیاس سم را به نگهبانی سپرد و خودش رفت، لارا نگهبان را کشت و سم را آزاد کرد. لارا و سم با وایتمن و ماتیاس روبرو شدند و به نظر میرسید دکتر دستگیر شده است. بعد از عقب نشینی قبل از اینکه ساختمان مخروبه از هم بپاشد لارا سم را متقاعد کرد از ورودی بگذرد. سم به توصیه دوستش عمل کرد و به فرار ادامه داد. او با چندین اعضای سولاری که سعی میکردند او را دستگیر کنند روبرو شد و با استفاده از پیستولی که از سولاری برداشته بود آنها را تهدید کرد اما هیچ کدام اهمیتی ندادند و سم که چاره ای نداشت یکی از آنها را کشت و فرار کرد و توانست به باقی اعضای اندورنس بپیوندد. سم و اعضای اندورنس شاهد سرنگونی هلیکوپتر کنراد و لارا بودند و خود را به محل سانحه رساندند و راث را مرده و لارا را بهت زده یافتند. وقتی جوسلین ریس بخاطر مرگ راث با عصبانیت شروع به بحث با لارا کرد سم از او دفاع کرد و بعد از اینکه ریس برای تعمیر کشتی رفت لارا به آنها گفت آمادگی ترک راث را ندارد. سم لارا را در آغوش کشید و به او گفت هر وقت آماده شد به ساحل بیاید و لارا یکی از پیستولهای راث را به او داد و گفت نزدیکش نگه دارد. سپس سم به دنبال بقیه رفت و لارا را برای سوگواری راث تنها گذاشت. لارا بعدا به آنها پیوست و سم و جونا او را در آغوش کشیدند. ریس در راه اندازی کشتی به مشکل برخورده بود که وایتمن به ساحل آمد و سم و بقیه دورش جمع شدند و فهمیدند سولاری او را دنبال کرده است. بعد از وقفهای کوتاه لارا برای پیدا کردن الکس ویس که به دنبال ابزار ریس رفته بود، به اندورنس رفت و سم با گروه ماند. بعد از آن گروه صدای انفجار عظیمی را شنید و دچار واهمه شد. با این حال لارا غروب با ابزار ریس برگشت و اعضا با فهمیدن اینکه الکس را هم از دست دادهاند متاسف شدند. اگرچه سم دیگر اشتیاقی نداشت و امیدوار بود دیگر هیچوقت نام هیمیکو را نشنود اما وایتمن درباره برخورد آنها با داستانهایی که به تمدن بازمیگشت صحبت کرد. بعد از بحث کوتاهی بین لارا و ریس، لارا دوباره به جستجوی پناهگاهی در اطراف پرداخت و سم به او گفت بدون لارا نمیرود. سم تلاش کرد کمی بخوابد اما کمی بعد سولاری به گروه حمله کرده و ریس را زخمی کرد. وایتمن هم سم را دزدید و تقدیم ماتیاس کرد. سم اجبارا لباس مراسم پوشید و به همراه وایتمن به صومعه برده شد. ماتیاس از وایتمن استفاده کرد تا حواس نگهبان را پرت کند و به همراه سم وارد صومعه شد و لارا آنها را تعقیب کرد. لارا خود را به آنها رساند و ماتیاس با گرفتن تیغه عصای خود مقابل سم، لارا را وادار به عقب نشینی کرد. بعد از اینکه صاعقه زند و آتش به راه افتاد لارا از آنها جدا شد و سم به بالای صومعه برده شد. ماتیاس سم را مقابل بدن قبلی هیمیکو برد و به هیمیکو گفت چیزی که به دنبالش بود را آورده است. جسد به زندگی برگشت و روحش شروع به انتقال به سم کرد و سم توانایی اجتناب نداشت. لارا موفق شد با کشتن ماتیاس و نابودی بقایای هیمیکو به مراسم پایان دهد. سم به هوش آمد و لارا را دید که خیره او بود و بخاطر نجات زندگیش از او تشکر کرد. با افتادن جسد هیمیکو طوفان نیز پایان یافت و خورشید از پشت ابرها نمایان شد. لارا سم را که بسیار ضعیف شده بود بلند کرد و تا کشتی برد و حالا که دیگر طوفانی مانع آنها نبود به راحتی جزیره را ترک کردند و بعدا توسط کشتی در حال عبور پیدا شدند.
بعد از یاماتای
هفتهها بعد از یاماتای، سم با کابوس از خواب بیدار شد و لارا با دیدن جای کبودی دست روی بازوی سم نگران او شد. لارا سعی کرد درباره یاماتای با او صحبت کند اما سم امتناع کرد و سر لارا فردا کشید. چند روز بعد سم پس از خرید مواد غذایی به خانه بازگشت و دوباره توسط فرقهای که سولاری را میپرستیدند دزدیده شد. سم به آنها گفت که مهم نیست چه اتفاقی بیفتد لارا به دنبال آنها میاید. آنها بعدا برای سم روشن کردند که سم تنها نقش طعمه را ایفا میکند تا لارا به دام بیفتد و با قربانی کردنش ماتیاس بازگردد. زمانی که سم طی درگیری در مراسم به ماتسو حمله کرد و خونش را ریخت، از آنجا که ماتسو یک نگهبان بود خون او مراسم را تکمیل کرد و به طور ناخواسته باعث بازگردانی ماتیاس شد. ماتیاس ماتسو را تسخیر کرد اما لارا دوباره او را کشت و سم و ریس و جونا به ساحل فرار کردند و منتظر بازگشت لارا شدند.
رویدادهای پریپیات
وقتی لارا قصد داشت به پریپیات برود تا خواهر الکس، کاز ویس را ببیند سم مصمم بود همراه او برود با این حال لارا نپذیرفت و به تنهایی رفت. وقتی لارا با هم اتاقی جدیدی بازگشت سم و کاز سریع دوست شدند و سم به کاز کمک کرد ظاهرش را تغییر دهد تا سخت تر شناخته شود.
گروگان
زمانی که نواری از Las Serpientes Que Caminan دریافت میکنند که ادعا میکند گریم را (که در حوادث یاماتای کشته شد) دارند، آنها دو هفته وقت دارند تا پول را بپردازند اما پولی ندارند و با نقشه سم در پوشش مستندساز به Chupacabra مکزیک سفر میکنند. سم با قایق به جزیره میرود و عجیب رفتار میکند و با لارا پرخاش میکند. وقتی طوفان نزدیک قایق آنها میشود سم به آب میپرد و لارا سعی میکند جان او را از حمله کوسه نجات دهد که در کمال تعجب خود سم به کوسه حمله میکند و به چشمش میزند. در هنگام فیلمبرداری مستند، زنی محلی در روستا متوجه میشود سم تسخیر شده و باعث میشود سم بیهوش شود. سم سر اینکه لارا با او بی انصافانه برخورد میکند بحث میکند و لارا به تنهایی میرود تا گریم را پیدا کند و سم را به کاز و جونا میسپرد. آنها بعدا توسط فرقه دستگیر میشوند که سم و کودی گریمالدی میرسند و آنها را آزاد میکنند و سم یکی از اسیرکنندگان را با قمه میکشد. درست مثل اتفاقی که با کوسه افتاده بود، سم خاطرهای از این حادثه ندارد. سم در کاتانونی به آینه نگاه میکند و هیمیکو را به جای بازتاب خود میبیند. علیرغم اینکه لارا مراسم را متوقف کرد روح هیمیکو با موفقیت وارد بدن سم شده بود. بعد بازگشت به خانه سم سرد و عجیب بود. لارا تمایلش برای کمک به سم را نشان داد اما سم نپذیرفت و معتقد بود خودش میتواند مشکلاتش را حل کند و لارا را متهم به فرار کردن از مشکلاتی که خودش دارد کرد. هنگامیکه سم برای پیاده روی به بیرون رفت بخاطر حمله به مردی که از او مسیر را پرسیده بود دستگیر شد و چون به نظر میرسید برای دیگران و خودش خطرناک باشد به بیمارستان روانی منتقل شد. لارا برای دیدن او رفت و هیمیکو برایش فاش کرد درون سم رخنه کرد و باعث واهمه لارا شد. در آخرین مکالمه سم به لارا گفت هیچکس نمیتواند به او کمک کند و با او خداحافظی کرد. از آن به بعد سم با هیچکس ملاقات نمیکرد.
به زنجیر کشیدن روح هیمیکو
سم از لحاظ ذهنی برای این کار مناسب نبود اما باید بخاطر حمله خود محاکمه میشد. او به موسسه Halburg در سوئد منتقل شد که احتمالا تصمیم مادرش بود. با این حال ترینیتی مراقب ساختمان بود و حال سم تحت نظر دکتر تافی رو به وخامت گذاشت. شبی دیروقت سم که به نظر اکنون به طور کامل تحت کنترل هیمیکو بود پرستاری را کشت و با پنج بیمار دیگر فرار کرد. سم از آنچه هیمیکو انجام میداد آگاه بود اما قادر به مبارزه با آن نبود در این هنگام ارواح دیگر که با پروفسور مارو (دوست لارا) دوست بودند توانستند با سم در ارتباط باشند اما قادر به کمک به او نبودند.
آزادی از هیمیکو
هیمیکو میکوشید به یاماتای برسد که با نیروهای ترینیتی و لارا کرافت که از زمان فرار از هالبرگ او را تعقیب میکردند روبرو شد. لارا با هیمیکو جنگید و توانست سم/هیمیکو را از ساختمان بیرون بیاورد تا ترینیتی نتواند به او آسیب برساند. لارا سعی کرد با سم صحبت کند و خواهش کرد با هیمیکو مبارزه کند اما هیمیکو تلاش کرد فرار کند، خوشبختانه لارا توانست جلوی او را بگیرد. با بیهوشی هیمیکو آنها به انباری که جونا در آن آینه وی (تنها چیزی که میتوانست روح هیمیکو را از بدن سم خارج کند) را کار گذاشته بود رفتند. وقتی سم و هیمیکو به خود آمدند شروع به مبارزه برای کنترل بدن کردند. هیمیکو از سم خواست او را اطاعت کند و گفت این بدن حتی قبل از اینکه او به دنیا بیاید متعلق به او بوده و با این حال سم توانست با او مبارزه کند و با استفاده از چاقویی که پنهان کرده بود به شکمش چاقو زد و باعث ترس همه شد. با طلوع آفتاب جونا پنجرههای انبار را باز کرد تا تمامی آینههای اتاق فعال شوند اما هیمیکو چشمانش را باز نکرد تا برق آینه به چشمانش نتابد. سپس لارا به سم گفت چشمانش را باز کند و این تنها راه رهایی از هیمیکو هست. سم قبل از اینکه بیهوش شود چشمانش را باز کرد و هیمیکو مجبور شد به آینه وی نگاه کند در نتیجه روح هیمیکو از بدن سم خارج و برای همیشه در آینه به دام افتاد. سم به بیمارستان برده شد و سلامت خود را به دست آورد. لارا با مادر او صحبت کرد و گفت سم را در جایی امن نگه دارد تا ترینیتی نتواند او را پیدا کند.
توهم
ماهها پس از ترک سم لارا برای گرفتن انتقام پدرش و محافظت از سم به دنبال یافتن رهبر ترینیتی بود. جستجو او را به قطب جنوب کشاند و در آنجا مورد حمله نیروی ترینیتی، زنی به نام نادیا که فرستاده شده بود تا او را دستگیر کند قرار گرفت. نادیا لارا را نکشت در عوض او را به Tree of Eden برد و مجبور کرد پوست درخت بخورد. لارا بعد این کار دچار توهم شدیدی شد و تمام کسانیکه مجبور شده بود بکشد، کسانیکه نتوانست نجات دهد و کسانیکه به دردسر انداخته بود را در توهماتش دید. سم هم در میان آنها بود ولی برخلاف دیگر توهمات که نشان دهنده گناه و ترس لارا بود سم نقاط قوت لارا را بازتاب میداد و سعی کرد کمک کند. لارا خاطرات دشمنان را از سر بیرون کرد اما وقتی توهم سم پدیدار شد و از لارا پرسید با او چه کرده لارا او را در آغوش گرفت و سعی کرد او را به خاطر بسپرد.
روابط
انگوس گریمالدی
سم و انگوس نسبتا با هم خوب بودند و گریم عاشق این بود که داستانهایش را برای مستند بازگو کند. در اسنادی که لارا در یاماتای پیدا میکند واضح میشود که او نگران امنیت سم، لارا و الکس بود و به آنها اهمیت میداد.
هیمیکو
قبل از شروع ماجراها ملکه هیمیکو کسی بود که سم باور داشت از اجدادشان است و برخی اوقات به لارا داستانی که مادربزرگش درباره هیمیکو و قدرتهای شگرفش میگفت را تعریف کرده بود و وقتی فهمیده بود لارا به دنبال آن است هیجان زده شده بود. بعد از خرابی کشتی در جزیره، سولاری سم را بازداشت کرد و سم به مرور حقیقت درباره هیمیکو را فهمید. خوشبختانه و به لطف لارا مراسم انتقال هیمیکو به جسم سم کامل نشد و به نظر میرسید همه چیز با خوبی تمام شده است. اما یک سال بعد سم شروع به رفتارهای غیر عادی کرد و لارا دریافت که مقدار زیادی از روح هیمیکو توانسته وارد بدن سم شود. سم را بخاطر ناهنجاری هایی که از خود نشان داده بود به بیمارستان روان و اعصاب بردند. هیمیکو هنوز قادر به کنترل کامل او نبود که ترینیتی خود را درگیر ماجرا کرد و با آزمایشاتی که برای یافتن ارتباط با "منبع الهی" روی سم صورت گرفت، هیمیکو توانست تا کنترل کامل بدن سم را به عهده بگیرد و درصدد شد تا پیروانش را افزایش داده و پادشاهی یاماتای را زنده کند. سم با ملکه خورشید جنگید و توانست با کمک ارواح دیگر به لارا بگوید چه اتفاقی افتاده است. بعد از اینکه هیمیکو توسط لارا به آینه وی فرستاده شد سم برای همیشه از شر این ملکه خبیث خلاص شد و بخاطر چاقویی که به خودش زده بود به بیمارستان منتقل شد و بهبود یافت.
ماتیاس
ماتیاس در اولین ملاقات خود را مردی مهربان نشان داد و پای زخمی سم را پانسمان کرد. بعد از اینکه لارا آنها را پیدا کرد سم شروع به تعریف داستان هیمیکو برای ماتیاس کرد تا گذر زمان را راحت تر کرده باشد. طولی نکشید که ماتیاس روی واقعی خود را نشان داد و سم را ربود و افرادی را به دنبال دوستانش فرستاد. ماتیاس به سم دستور داد برای مراسم آماده شود؛ در حینی که مراسم برپا بود لارا سر رسید و سعی کرد آن را متوقف کند اما ناموفق بود و او را از مراسم دور کردند. بعد از اینکه هیمیکو از قدرتهایش برای آزاد سازی سم از شعله های آتش استفاده کرد ماتیاس سفارش کرد سم را به اتاق پادشاهی ببرند تا مراسم آخر را انجام دهند. بعد از فرار از پایگاه سولاری سم اشاره کرد ماتیاس دیوانه بود اما باور داشت این جزیره نفرین شده است. بعد از اینکه سم دوباره و به لطف خیانت وایتمن توسط ماتیاس دستگیر شد دریافت که او را به جایی که جسد هیمیکو دفن شده برده اند تا مراسم را تکمیل کنند.
جیمز وایتمن
با وجود آن که این دو یک دیگر را خیلی نمیشناسند اما رابطه خیلی خوبی ندارند و یکی از دلایل اصلی آن عصبانی شدن جیمز حین فیلم برداری بود که اغلب با قطع شدن فیلم همراه بود. بعد از یاماتای سم با وایتمن سردتر هم میشود و طرف لارا را میگیرد.
حضورها و اشارات طبق انتشار
Tomb Raider: The Beginning
Tomb Raider
Tomb Raider (Dark Horse Comics)
Tomb Raider: The Ten Thousand Immortals
Rise of the Tomb Raider (تنها اشاره شده)
Tomb Raider (Dark Horse Comics)
Shadow of the Tomb Raider (تنها اشاره شده)
شخصیت و خصوصیات
سم دختری شاد و سرزنده و علاقمند به ماجراجویی در کنار بهترین دوستش لارا کرافت هست. آنها سفرهای زیادی با هم داشتند و سم اغلب سعی میکرد لارا را از کتابهایش دور کند و به کلوب یا دیدن پسرها و امثال آن ببرد. سم به خاطر نحوه بزرگ شدنش واقعا نمیتوانست درک کند چرا لارا حاضر به استفاده از ثروتش نیست و گاهی سر به سر او میگذاشت. سم کمی سر به هواست و وقتی سعی میکند در تعمیر کشتی کمک کند برعکس باعث آزردگی گروه میشود. سم مبتکر و زرنگ است و بعد از اینکه گمان میبرند گریم زنده است لارا را متقاعد میکند تا در پوشش اعضای فیلمبرداری مستند به مکزیک بروند. او به شدت وفادار و مراقب لاراست و از ریس میخواهد بخاطر مرگ راث لارا را سرزنش نکند و اظهار میکند بدون لارا یاماتای را ترک نمیکند.
◹مهارت و تواناییها◸
سم تجربیات فیلمسازی در شمالگان، کنگو و دشت سرخ را دارد. او در مبارزه مهارت زیادی ندارد اما طرز استفاده از اسلحه را میداند.
◹ظاهر◸
سم زن جوان و جذابی ست که ویژگی های چهره آسیایی نظیر پوست نرم و روشن و چشمان قهوه ای را داراست. چشمان او گاهی در کمیک آبی روشن نشان داده شده است. سم موهای قهوه ای تیره دارد که در کمیک سیاه ترسیم شده و حالت موهایش هم چتری هست. هیکل او باریک و قدش معادل 165 سانتی متر هست. بعد از مبارزه نهایی با هیمیکو سم اسکاری بر روی سمت چپ شکمش به دست آورد که در نتیجه چاقو زدن او به خودش بود. این زخم بعد از شکست و نابودی هیمیکو، هنگامی که لارا سم را به بیمارستان برد بخیه خورد.
◹لباس◸
سم به اصالت خود پایبند بوده و لباس هایی که خیلی دور از اصالت او باشند نمیپوشد. او زیباست و مغرور از زیباییش به مد روز گرایش دارد. او موهایش را چتری میکند اما زمانی که لارا اولین بار او را دیده بود نیمی از موهای سرش را تراشیده بود. سم یکی از دو شخصیتی هست که دو لباس در بازی دارد (بدون حساب کردن لباس های دی ال سی لارا). او ابتدا ژاکتی آستین کوتاه قهوه ای رنگ به همراه تی شرتی یقه v دارد و چکمه های موتورسواری پاشنه بلند پوشیده. دومین پوشش او ردای مراسم به همراه سربند گل هست.
◹روابط◸
هیسائو نیشیمورا
رابطه سم با پدرش تیره و تار است چرا که سم کودکی سختی داشت و مدام از مدارس اخراج میشد یا مجبور به توضیح بود. بعد از اینکه سم مورد تسخیر هیمیکو قرار گرفت و از بیمارستان فرار کرد هیسائو و همسرش برای درخواست هرگونه اطلاعات در مورد محل نگهداری دخترشان درخواست مرخص شدنش را دادند.
آنتونیا نیشیمورا
سم رابطه خوبی با مادرش ندارد و دلیل آن رفتار سم مثل بچه هاست. با این حال آنتونیا اهمیت زیادی به دخترش میدهد و بخاطر وضعیت بد سم در بیمارستان شاکی میشود و آشکار با لارا مشکل دارد و او را دلیل شرایط فعلی سم میداند.
لارا کرافت
ملاقات سم با لارا در ترم اول دانشگاه او اتفاق افتاد. آنها فورا دوست شدند و به کشورهایی مانند چین و آفریقا سفر کردند و با هم به باشگاه های شبانه میرفتند. سم با لارا در مورد تاریخچه خانوادگیش و ارتباط با پادشاهی از دست رفته یاماتای که لارا مبهوت آن شده بود شروع به مطالعه کرد و برای کمک به لارا کار خود را در باستان شناسی آغاز کرد و حتی به تامین بودجه سفر نیز کمک کرد. بعد از خرابی کشتی در یاماتای سم دستگیر شد اما به زحمت توانست با لارا تماس بگیرد. لارا قول داد او را به خانه میبرد. علیرغم آشوبی که در جزیره حکم فرما بود سم به لارا ایمان و اعتماد داشت. در هنگام سفر به پریپیات هم سم بارها خواست به لارا کمک کند. بعد از اینکه سم توسط هیمیکو تسخیر شد، لارا تمام اروپا را به دنبال او سفر کرد تا موفق شد مالکیت هیمیکو بر بدن سم را بشکند. همچنین بعد از روبرویی با یکی از سران ترینیتی که زنی به نام نادیا بود، هنگامی که لارا مجبور شد تا پوسته درختی که ادعا میشد "درخت بهشت" هست را بخورد و کابوس های بی رحمانه ای را شاهد بود سم سعی کرد با دور کردن لارا از خاطرات کسانی که کشته بود به او کمک کند. لارا انتخاب کرد تا خاطرات سم را به جای فراموشی زنده نگه دارد که این نشان میداد چقدر او برایش مهم بود. در پاره ای بین رویدادهای Inferno و Shadow of the Tomb Raider وقتی که لارا و جونا در بالی هستند سم با لارا تماس میگیرد و لارا میگوید پیش او باز خواهد گشت و این نشان میدهد حتی بعد از رخدادهای هیمیکو آن دو رابطه خود را حفظ کرده اند.
کنراد راث
سم و راث با هم خوب بودند و راث به او اجازه داده بود تا از هر چیز کشتی فیلم برداری کند.
جونا مایاوا
با آنکه این دو زیاد با هم حرف نمیزنند کاملا پیداست که رابطه دوستی عمیقی داشته و به یکدیگر اعتماد دارند.
انگوس گریمالدی
سم و انگوس نسبتا با هم خوب بودند و گریم عاشق این بود که داستانهایش را برای مستند بازگو کند. در اسنادی که لارا در یاماتای پیدا میکند واضح میشود که او نگران امنیت سم، لارا و الکس بود و به آنها اهمیت میداد.
حقایقی درباره سامانتا نیشیمورا
⇚ همانطور که در کمیک آغازین گفته میشود، سم صاحب دوربین Arri Alexa اصل است. با این حال، مدل دوربینی که در کتاب کمیک نشان داده میشود متفاوت از آنچه در بازی نشان داده شده، است. با توجه به اینکه لارا او را "دیوانهی دوربین" توصیف میکند. احتمال آن زیاد است که وی دارای چندین دوربین باشد.
دوربینهای Arri Alexa به طور معمول ده ها هزار دلار قیمت دارند که این نشان دهنده ثروت خانواده سم است.💸
⇚ در پایان بازی، سم که هنگام نجات یافتنش توسط لارا، لباس تشریفات به تن داشت، لباس شخصی خود را در کشتی به تن دارد.👘
⇚ از آنجا که سندی در بازی وجود دارد که سم در آن گفته از مردان خوشش میاید، احتمال آن است که سم دگرجنسگرا و یا دوجنسگرا باشد.💏
⇚ در زمان کمیک، سم در حال کار برای یک خدمه فیلم است و حداقل روی یک مستند درباره نشت گاز کار میکند.
× ممکن است سم سه تابعیت داشته باشد با این وجود، احتمالاً سم فقط تابعیت ایالات متحده و پرتغال را در اختیار دارد زیرا قانون سخت تابعیت ژاپن اجازه تابعیت چندگانه را نمیدهد، بنابراین سم (مطابق قانون تابعیت ژاپن) مجبور است از تابعیت ژاپنی خود صرفنظر کند و یا آن را از دست بدهد تا تابعیت ایالات متحده و یا پرتغال خود را حفظ کند.
× با اینکه سم باور دارد از اجداد هیمیکو میباشد بیشتر به نظر میاید او از نوادگان خانوادهای است که قبل از سقوط هیمیکو یاماتای را ترک کردند، همانطور که مشخص است هیمیکو هیچگاه خانواده مستقیمی نداشته است، زیرا او جانشینان خود را که میتوانست روح خود را به بدن آنها منتقل کند انتخاب میکرد نه نسل به نسل.
× در نشر ۱۲ دومین سری کمیک دارک هورس، هیمیکو با گفتن "خائن" به سم اشاره کرده و تایید میکند که خانواده سم قبل از فروپاشی یاماتای از آنجا گریخته بودند.
× اگرچه سم به اندازه لارا کتابدوست نیست اما از مطالعه لذت میبرد. داستان مورد علاقه او غرور و تعصب است و هنگامی حضور در یاماتای برای وقت کشی نسخهای از رابینسون کروزوئه را میخواند.
۲۲ ساله
ملیت: پرتغالی، ژاپنی
تابعیت: انگلیسی
زبان: انگلیسی، ژاپنی
شغل: مستند ساز، مترجم، اما از خانواده ثروتمند خود به طور منظم پول دریافت میکند
علاقه مندی ها: زندگی بالا، کلوپ کردن، خرج کردن پول، مسافرت و ماجراجویی
مادر سامانتا یک مدل پرتغالی است که هنگام ملاقات با پدر سم، یک غول رسانه ای از ژاپن، در لس آنجلس کار میکرد. سامانتا حین بزرگ شدن به کشورها و قاره های زیادی در حال سفر بود و در نتیجه سامانتا غالباً در مدرسه غریبه بود. سم یک فیلمساز مستند جوان است و مانند لارا اشتیاق به کشف داستانهای ناگفته جهان دارد و واقعاً نمیتواند درک کند که چرا لارا از استفاده ثروت خود امتناع میورزد و گاهی اوقات در مورد آن کنایه میزند، اما اجازه نمیدهد که این خدشه ای به دوستی آنها وارد کند.
- سم (در کنار لارا، همیکیو و ریس) یکی از سه شخصیتی است که تصویرش بر روی جلد کمیکهای Dark Horse قرار گرفته است. او همچنین بیشترین حضور را، با سه حضور بر روی کاورها به عنوان شخصیت فرعی دارد.
- طبق آرتورک های Shadow of the Tomb Raider ایده بازگشت سم وجود داشت اما به جونا تغییر کرد.
- سم شباهت بسیاری با ایزومی، شخصیت پروژه اولیه Tomb Raider Ascension دارد. هر دو ژاپنی هستند، ارتباطی با جزیرهای که در آن هستند دارند و هر دوی آنها کسانی هستند که لارا آنها را از بلایای جزیره مراقبت میکند. این احتمال وجود دارد که ایزومی طراحی های اولیه برای سم بوده باشد.
کانال تلگرام @TOMBRAIDER